یکی بود یکی نبود زیر این گنبد گردون و کبود یه قصه مثل تموم قصه های نا تموم دنیا بود قصه ای که اولش شروع میشد با یک نگاه یه طرف نگاه پاک و دیگری پر از گناه یه دلی بود که کسی اونو نبرد به کسی دل نمی بست و از کسی گول نمی خورد اما روزی از روزای روزگار یه روز از روزای آفتابی آفزیدگار آدم قصه ی ما نگاهی افتاد تو نگاش یه نفر نشسته بود عاشق و واله سر راش یه نفر که گفت بهش دوسش داره خیلی زیاد یه نفر که گفت به جر اون دیگه هیچی نمی خواد یه نفر که توی چشماش پر از اشک بی کسی بود یه نفر که توی حرفاش غم بی هم نفسی بود آدم قصه ی ما،حرفهای اونو شنید تو یه چشم به هم زدن خودشو آواره دید دید که بی اون نفسی توی تنش نیست دید امیدی واسه زنده موندنش نیست یه روزی قفل زبونشو شکستو یه گناه کرد گفت که من "دوست دارم" اما خیلـــــــــــــــی اشتباه کرد آخه یار بی وفاش که نبود عشق تو صداش گفت مگه جدی گرفتی حرفامو؟ تو به دل گرفتی اون دروغامو؟ دیگه این کارو نکن،دیگه هیچ دروغی رو باور نکن! عاشق قصه ی ما توی این لحظه شکست صدای شکستنش تو دل ابرا نشست باورش نمی شد این جدایی و دربدری باورش نمی شد این شکست و بی یاوری رو زیر رگبار جدایی شد یه پروانه ی خسته شد یه پروانه تنها که پرش به گل نشسته این شعر رو تقدیم میکنم به اون دختر خانم ها و آقا پسر های گلی که یادشون بمونه که همینجوری به کسی نگن: "دوستت دارم"
یک سال دیگه گذشت. باید صفحه سفید دیگری که پیش روی من گذاشتند پر کنم. خدا کند سال رو سفید باشم و صفحهام را کم غلط تحویل بدهم. گفتم قشنگ ترین ترانه را برایم بخوان چشمانش را بست و آرام آرام گریه کرد تولدم مبارک
از یک ماه قبلش همش انتظار اون روز و میکشه ولی وقتی روز تولدش میشه مثل من نمیدونه چی بگه!!! امروز تولدمه22فروردین وارد 19سالگی میشم تولدم مبارک ولی من اصلا خوشحال نیستم که میرم 19 سال خیلی ناراحتم
چشمان ناز تو چطور بزارم تو بری بدون تو زود می میرم تورو خدا پیشم بمون تا با تو آروم بگیرم اگه بری دق میکنم میشکنه قلب نازکم جون منو جون خودت با من بمون عروسکم کی گفته که خیالی نیست وقتی برام خیالی هست تو رفتی اما نمیشه دفتر خاطراتو بست تقدیم به کسی که 1دنیا دوستش دارم اما .... ?.?.?...?.?.? این سه تا نقطه یعنی کلی حرف که مونده تو دل و نمی شه گفت نتیجه غیر اخلاقی به همراه تیکه متن پایانی: امروز 10 روزیه که دیگه امید رسیدن به تو رو ندارم... اره!!! من همون نگین دیونه عاشقی هستم که اونجوری التماست میکردم... دیگه نه میتونم به دستای گرمت فکر کنم که یه روزی تو دستای من باشه وبوسش کنم... ونه چشمای قشنگت مال من میشه عزیزم!دیشب تا صبح داشتم گریه کردم چقدر دوست داشتم که شونه هات ماله من بود... می تونستم سرمو بزارم تا وقتی دوست دارم! گریه کنم... امیرجونم من عاشقتم وعاشقت میمونم بهم گفتی فراموشم کن ولی نمی تونم فراموشت کنم امیر کاش همیشه مال من بودی حیف که دیگه مال من نیستی ومنم تو قلبت دیگه جایی ندارم الان جای منو یکی دیگه گرفته بای امیر جونم فقط ساده ازم نگذر!!! اینجا هوا بارانیست . پتویم را تا چانه بالا میدهم و در بستر گرم خویش فرو میروم . باران ؟ چرا میباری ای آسمان ؟ و چه راحت میباری ! میخواهم گریه کنم . میخواهم اشک بریزم ولی نمیتوانم . میخواهم از این لحظات گله کنم ولی به چه کسی ؟ اینجا هیچ کس نیست . اینجا فقط من هستم و .... راستی پس تنهایی کجاست؟ مبادا تنها بماند ! سلام ای غروب غریبانه دل سلام ای طلوع سحرگاه رفتن سلام ای غم لحظههای جدایی خداحافظ ای شعر شبهای روشن خداحافظ ای شعر شبهای روشن خداحافظ ای قصه عاشقانه خداحافظ ای آبی روشن عشق خداحافظ ای عطر شعر شبانه خداحافظ ای همنشین همیشه خداحافظ ای داغ بر دل نشسته تو تنها نمیمانی ای مانده بی من تو را میسپارم به دلهای خسته تو را میسپارم به مینای مهتاب تو را میسپارم به دامان دریا اگر شب نشینم اگر شب شکسته تو را میسپارم به رویای فردا به شب میسپارم تو را تا نسوزد به دل میسپارم تو را تا نمیرد ...... عشق آبی رنگ است... اشک ها جاری شد... در فرو دست انگار ، یک نفر دلتنگ است... همه ی شهر کنون خوابیدند ، چشم من بیدار است ، با تپش های دل پنجره گویی امشب ، لحظه ی دیدار است... در دل شهر غریب ، با تو این عمر گرانمایه رقم خواهم زد ، در شب تنهایی... با تو در کوچه ی مهتاب قدم خواهم زد... یاد آن روز بخیر... فاصله بین من و تو ، فقط نامت بود ، در میان همگان ، دل من در سفر عشق خریدارت بود ، تا افق همسفرت خواهم بود... با دلم باش که در این وادی دل مردم سنگ است... یاد این باش که در پشت سرت ، یک نفر تا به ابد دلتنگ است...
یه روز میاد که مثل من دیگه تو هم عاشق می شی یه روز میاد که نازنین می فهمی حرفهای منو
کوی دل با کاروان کربلا دارد حسین مروه پشت سر نهاد اما صفا دارد حسین بیش از این ها حرمت کوی منی دارد حسین اشک وآه عالمی هم درقفا دارد حسین کس نمی داند عروسی یا عزا دارد حسین تا بجایی که کفن از بوریا دارد حسین ور نه این بی حرمتی ها کی روا دارد حسین چون سحر روشن که سر از تن جدا دارد حسین می نماید خود که عهدی با خدا دارد حسین خون به دل از کوفیان بی وفا دارد حسین با کدامین سر کند مشکل دو تا دارد حسین هر زمان از ما یکی صورت نما دارد حسین عزت وآزادگی بین تا کجا دارد حسین داوری بین با چه قومی بی حیا دارد حسین دل تماشا کن چه رنگین سینه ما دارد حسین گوش کن عالم پر از شور و نوا دارد حسین با دم خنجر نگاهی آشنا دارد حسین اشک خونین گو بیا بنشین به چشم شهریار
چشمان ناز تو ، قلب مهربان تو، هر چه فکرش را میکنم محال است زندگی بدون تو
چه عادت کرده باشم به تو ، چه دوستت داشته باشم ، قلب عاشقم میگوید ، این زندگی عاشقانه را مدیونم به تو
روزی آمدی و مرا از حال و هوای تنهایی بیرون آوردی
عاشقم کردی با مهر و محبت هایت، با قلب مهربانت
دیوانه ام کردی با آن چشمهای نازت
چه ناز است چشمانی که لحظه ای دیدن دوباره اش برایم آرزوست
تا لحظه های در کنار تو بودن را با چشمان ناز تو سر کنم ، تا غرق شوم درون چشمهایت تا بشکنم سکوت را به بهانه ی دیدن چشمهایت
تا بگویم درد دلهایت را برایت ، منی که بی خبر نیستم از آن دل مهربانت
صدای دلنشین تو ، خیره شده ام به چشمهای زیبای تو، تو نیز عاشقانه نگاه میکنی به چهره عاشق من ، لبخندت مرا دیوانه تر میکند، عزیزم بیشتر از این تو را ببینم به رویا نبودن این رویای زیبا شک میکنم ، میترسم که خواب باشم ، میترسم که در خواب عاشقت شده باشم ، میترسم که رویا را با حقیقت اشتباه گرفته باشم!
تو نیز مانند من به انتظار باریدن بارانی ، یا باز هم اشک میریزی از اینکه دیدارمان به سر رسیده و تا فردا مرا نمیبینی
چگونه سر کنم شب را تا فردا ،نمیدانم حقیقت عشق تو را باور کنم یا آن رویا!
نمیدانم چگونه قلبم را راضی کنم که خواب نیست تو را داشتن را
ای قلب عاشقم باور کن عاشق شدن را
چشمان ناز تو مرا دلتنگ کرده، گرفتن دستهایت بی قرارم کرده ،دیگر چگونه بگویم که بودن تو ،مرا بدجور عاشق کرده
حتی اگر با تو بودن رویا باشد ، می مانم تا ابد در همین رویا ، به خیال تو ، به خیال داشتن فرشته ای مثل تو ، به همین خیال رویایی زندگی میکنم
چرا میخوای بری...
امیر
چون گفتنی نیست
اگه می شد گفت ، لابد می گفتم دیگه
حالا چه ربطی داشت ، می گم
یکم فکـــــــــــــر کنید
ما آدم ها کلی حرف تو دلمون مونده
کلی حرف خیلی هـــــــــا
همین جور ساده رد نشیم...
چرا خیلی وقتا نمی تونیم حرفامون رو بگیم
چون اون چیزایی که ما می بینیم ، چیزایی نیست که دیگرون می بینند .شاید حرفای دلمون باس اونا خنده دار باشه یا مثل تیغ برنده
می دونید
گاهی بعضی حرفا تو دل بمونه بهتره
مثلا من خودم آمدم کلی حرف باس یکی بنویسم
اما تا می آمدم پیام رو بفرستم کامپیوتر خاموش می کرد
شاید پنج یا شش بار این اتفاق افتاد
آخرش هم پشیمون شدم و دیگه اون چیزی رو که می خواستم بنویسم ننوشتم
این یعنی این که بهتره حرفای توی دلت همونجا بمونه
شاید با گفتنش چیزی درست نشه ، اگه بدتر نشه
حالا اینا به کنار
به قسمت و حکمت اعتقاد دارین
راسش من اعتقاد ندارم
اما این چند روزه داره تو کتم میره ،لابد یه چیزایی هست که همش عجیب و غریب می شه
ولی جدا
یکم فکر لازمه
دنیا یه دایرست
که کلی و شعاع داره ما اول و آخرش یک یا چندتا خط می کشیم که از مرکز می گذره،
مهم نیست این خطوط از کدوم سمت کشیده بشه
مهم اینه که از مرکز می گذره و دایره رو نصف می کنه
نصف مال من نصف مال تو
به این می گن عدالت
هان...!!!
هیچی بابا ____________________ یه لحظه شعار دادم.
خیلی ساده مثل بقیه شعار ها از کنارش رد شیم.
سخت نگیریم-دنیا دو روزه
یه روزش خوابیم و یه روزش یا می خندیم یا گریه می کنیم.
و روز سوم دیگه نیسیم.
" این یه تیکش کمی ته دلم رو می گیره -یاد اون ترانه می افتم که که میگه آدم دلش می سوزه"
پس بهتره یه جوری به دنیا و اتفاقاتش نگاه کنیم که غصه کمتری بخوریم
دنیا فقط یه دایرس که همه چیزش به هم ربط داره " یعنی یه جاش شاده جاهای دیگه هم که بی ربط نیست به اون جا می تونه شاد باشه یا بلعکس"
می تونیم یه دایره شاد داشته باشیم
یا یه دایره غم گین
و یا یه دایره که هم غم توشه هم شادی
اما همه چیز به خودمون ربط داره
اصل اینه که از دنیا چی بخوایم
تو بخواه که اون بهت بده.چون این دنیا بی خوده.. .
یعنی برای خودش نیست
برای تو آفریده شده
ای انسان
میاد یه روزی که تو هم دیوونه ی چشاش می شی
یادت بمونه عزیزم همیشه من گفتم نرو
یه روز میاد که مثل من کنج اتاقت بشینی
هی شعر بگی گریه کنی عکس چشاشو بکشی
یه روز میاد من میدونم که تو اسیر عشق می شی
به حرفهای من میرسی حسابی قربونش می شی
من میدونم تو هم یه روز دلت می خواد فدا بشی
قربون چشماش بری تا یه وقت ازش جدا نشی
یه روز میاد تو تنهاییت خیره می شی به عکس اون
اونقده قربونش می ری اما می بینی نیست دیگه اون
یه روز میاد که مثل من کنار عکسش بشینی
نامه هاشو بخونیو واسه نگاهش بمیری
اون روز میاد که عشق تو یهو بهت نگاه کنه
تو چشمهای قشنگ تو خیره بشه صدات کنه
با خنده اون بهت بگه به درد هم نمی خوریم
تو خیلی خوبی اما ما بهم دیگه نمی رسیم
من میدونم اون روز میاد که تک وتنها بشینی
گلهای یادگاریشو بو بکشی گریه کنی
یه روز میاد که همه جا اسم اونو صدا کنی
برای برگشتن اون همش خدا خدا کنی
میاد یه روزی که تو هم مجنون و آواره بشی
دلت نخواد اما بگه مجبوری که جدا بشی
اونوقت به یاد من بیفت به یاد خاطراتمون
بدون چرا من همیشه گفتم نرو پیشم بموندوستان نظر یادتون نره
شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین
ازحریم کعبه جدش به اشک شست دست
می برد در کربلا هفتاد ودو ذبح عظیم
پیش رو راه دیار نیستی کافیش نیست
بس که محملها رود منزل به منزل با شتاب
رخت ودیباج حرم چون گل به تاراجش برند
بردن اهل حرم دستور بود و سر غیب
سروران پروانه گان شمع رخسارش ولی
سربه قاچ زین نهاد این راه پیمای عراق
او وفای عهد را با سرکند سودا ولی
دشمنانش بی امان و دوستانش بی وفا
سیرت آل علی با سرنوشت کربلاست
آب خود با دشمنان تشنه قسمت می کند
دشمنش هم آب می بندد به روی اهل بیت
بعد از اینش صحنه ها و پرده ها اشکست وخون
ساز عشقست وبه دل هر زخم پیکان زخمه ای
دست آخر کز همه بیگانه شد دیدم هنوز
جای نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسین
کاندر این گوشه عزای بی ریا دارد حسین
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |